نازنین من , دختر عزیزم نازنین من , دختر عزیزم ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

نازنین زهرا,عزیز مامان و بابا

بابایــــــــــی جونم روزت مباررررک...

شکر خدا که نام علـــــــی در اذان ماس   ما شیعه ایم و عشق علــــی هم از آن ماس   از یا علــــــــــی زبان و دهان خسته کی شود   گویا زبـــــان برای همین در دهـــــــــــان ماس   کلا عشق مولا علــــــــــــــــــــــــی واس ماس             "روز پدر مباررررررررررررررررررررررک"   امسال هم مثل سالهای قبل واسه همسری کادو خریدم ، یکی از طرف خودم ویکی هم از طرف نازنین خانم!!! ولی کادو دادن امسال با بقیه ی سالها فرق داشت و فرقش هم این بود که دخملی خودش پول جمع کرده ...
16 ارديبهشت 1394

سفر یهویــــــــــــــــی به شهر شیراز...

جونم واست بگه که بابایی قرار بود واسه کاری که توی شیراز داشت قرار بود روزشنبه 1/29برود به شیراز اونم تنهایی ،ولی مگه ما گذاشتیم که توی این فصل که آب و هوای شیراز خوبه بدون ما بره البته هر چه اینجانب اصرار کردم بیفایده بود و بابایی همش میگفت: که من کارم یکروزه هست وباید زود برگردم چون که مرخصی ندارم ولی من دست از تلاش برنداشتم و دست به دامن دخملی شدم آخه اون در راضی کردن باباییش استاده و صبح روز پنجشنبه که بابایی قرار بود بلیط بگیره به نازنین گفتم که بابایی میخواد امروز واسه شیراز بلیط بگیره و ما رو نمیبره ؟؟ اولش نازنین خانم در کمال خونسردی گفت: اشکالی نداره ، ...
6 ارديبهشت 1394
1